...Logs of my Life...

چون برسی به کوی ما،خامشی است خوی ما،زآنکه ز گفتگوی ما، گرد وغبار میرسد...

...Logs of my Life...

چون برسی به کوی ما،خامشی است خوی ما،زآنکه ز گفتگوی ما، گرد وغبار میرسد...

یک نکته جالب...

اگر یک قورباغه تیزهوش وشاد را بردارید وداخل یک  ظرف  آب جوش بیندازید قورباغه چه کار می کند؟

بیرون می پرد!درواقع قورباغه فورا به این نتیجه می رسد که لذتی در کار نیست وباید برود!

حالا اگر همین قورباغه یا یکی از فامیلهایش را بردارید وداخل یک ظرف آب سرد بیندازید وبعد ظرف را روی اجاق بگذارید وبتدریج به آن حرارت بدهید قورباغه چه کار می کند؟

استراحت میکند...چند دقیقه بعد به خودش می گوید:ظاهرا آب گرم شده است وتا چشم به هم بزنید یک قورباغه آب پز آماده است.

نتیجه اخلاقی داستان!

زندگی به تدریج اتفاق می افتد.ماهم می توانیم مثل قورباغه داستانمان ابلهی کنیم و   وقت را از دست بدهیم وناگهان ببینیم که کار از کار گذشته است .همه ما باید نسبت به جریانات زندگی مان آگاه وبیدار باشیم.

شاید این نکته رعب انگیز باشد اما واقعیت این است که هیچ ثباتی در کار نیست یا باید به جلو پیش بروید یا بلغزید وپایین بیفتید.

سقراط ...

در یونان باستان، سقراط به دانش زیادش مشهور و احترامی والا داشت. روزی یکی از آشنایانش، فیلسوف بزرگ را دید و گفت:سقراط، آیا می‌دانی من چه چیزی درباره دوستت شنیدم؟“سقراط جواب داد: ”یک لحظه صبر کن، قبل از اینکه چیزی به من بگویی، مایلم که از یک آزمون کوچک بگذری. این آزمون، پالایش سه‌گانه نام دارد .

آشنای سقراط: ”پالایش سه‌گانه؟“

سقراط: ”درست است، قبل از اینکه درباره دوستم حرفی بزنی، خوب است که چند لحظه وقت صرف کنیم و ببینیم که چه می‌خواهی بگویی. اولین مرحله پالایش حقیقت است. آیا تو کاملا مطمئن هستی که آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی حقیقت است؟“

آشنای سقراط: ”نه، در واقع من فقط آن را شنیده‌ام و...“

سقراط: ”بسیار خوب، پس تو واقعا نمی‌دانی که آن حقیقت دارد یا خیر. حالا بیا از مرحله دوم بگذر، مرحله پالایش خوبی. آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، چیز خوبی است؟“

آشنای سقراط: ”نه، برعکس...“

سقراط: ” پس تو می‌خواهی چیز بدی را درباره او بگویی، اما مطمئن هم نیستی که حقیقت داشته باشد. با این وجود ممکن است که تو از آزمون عبور کنی، زیرا هنوز یک سوال دیگر باقی مانده است: مرحله پالایش سودمندی. آیا آنچه که درباره دوستم می‌خواهی به من بگویی، برای من سودمند است؟“

آشنای سقراط: ” نه، نه حقیقتا.“

سقراط نتیجه‌گیری کرد: ”بسیار خوب، اگر آنچه که می‌خواهی بگویی، نه حقیقت است، نه خوب است و نه سودمند، چرا اصلا می‌خواهی به من بگویی؟“

اینچنین است که سقراط فیلسوف بزرگی بود و به چنان مقام والایی رسیده بود.

 

 

بی تو بسر نمی شود...

بی همگان به سر شود بی تو بسر نمی شود....عاشق شده ای ای دل سودات مبارک باد...یک شب آتش در نیستانی فتاد...تمام شور و حال این اشعار از نفس آسمانی توست.

دزدیده چون جان میروی اندر میان جان من، چون میروی بی من مرو، ای جان جان بی تن مرو، هفت آسمان را بردرم، وز هفت دریا بگذرم، چون دلبرانه بنگری در جان سرگردان من، بی پا و سر کردی مرا، بی خواب و خور کردی مرا، ای یوسف کنعان من.

امروز روز بزرگداشت مولانا جلال الدین بلخی است. ارادت کامل خودم رو نسبت به این بزرگوار با درج این تاریخ تو وبلاگم اعلام میکنم.