...Logs of my Life...

چون برسی به کوی ما،خامشی است خوی ما،زآنکه ز گفتگوی ما، گرد وغبار میرسد...

...Logs of my Life...

چون برسی به کوی ما،خامشی است خوی ما،زآنکه ز گفتگوی ما، گرد وغبار میرسد...

لقمان حکیم...

یادمه تو یکی از کتابای فارسی دبستان یه درسی بود ؛ از لقمان پرسیدند ادب از که آموختی؟ گفت از بی ادبان...؛ یادم میاد از اون روز که این درسو خوندیم من تمام سعی خودمو میکردم که مثل لقمان باشم. اگه یکی بهم حرفی میزد که خوشم نمیومد خودم هیچوقت اون حرفو نمیزدم. تا جاییکه همه تو خونه متوجه شده بودن که من خیلی خوب شدم. همه دوسم داشتن. تو فامیل، تو همسایه ها، تو مدرسه. شاید باور کردنی نباشه. ولی من با همون بچگیم اراده کرده بودم که خودمو تربیت کنم و تونسته بودم.

الان خیلی چیزا عوض شده. مثلا آدم بزرگ شدم و وقت ندارم. دیر از سر کار برمیگردم. درسم زیاد شده. تعداد آدم های مهمی که میشناسم و اونا هم منو میشناسن زیادن. برا خودم کسی شدم... بله الان دیگه شخصیتم شکل گرفته. الان دیگه همینه که هستم...الان هر کاری دلم بخواد میکنم. بد و خوبشم مهم نیس. زندگی خودمه...

ای کاش میدونستم که هر کاری که الان میکنم، هر تصمیم درست یا غلطی که میگیرم، هر حرفی به زبون میارم حتی یه اخم و لبخند رو صورتم همه و همه یه روزی به خودم برمیگرده. پس مهمه که به درست و غلط بودن رفتار و زندگیم فکر  کنم و از عوض شدن نترسم. قانون انعکاس همیشه صادقه. هر کاری که میکنم و هر حرفی که میزنم ارسال میشه یه جایی به آخر این دنیا برخورد میکنه و به خودم برمیگرده. دیر یا زود. پس باید مراقب باشم و تا دیر نشده و به این رفتارای بدم عادت نکردم و زیاد بزرگ نشدم یه کم درست زندگی کنم.

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد